صحیفه سجادیه یک کتاب علمی است در بیان دکتر طالعی در ششمین نشست علمی صحیفه پژوهی
از لحاظ علمی این یک منشور است و تا زمانیکه خدا رحمت کند علامه عسکری را میگفت یکی از دلایلی که مانع میشود از اینکه خاورشناسان ایمان به اسلام بیاورند وجود کتابهایی است که اینها شدند تابلوی دین بعد اینجا میآمد مواردی میآورد از تاریخ طبری و تفسیر طبری آن را میگفت اگر اینها تابلوی دین نبودند خیلی خیلی بیشتر دنیا به اسلام اقبال میکرد خب این رشته سر دراز دارد و وارد این ماجرا نمیشویم پس اگر از مقوله توحید شروع کنیم توحید تنزیهی سیدالساجدین در مقابل توحید تجسیمی صحیحین این خودش اصلاً یک موضوع بحث زیبایی میتواند باشد که حتی میتواند موضوع پایاننامه باشد یکی از دانشجوهای دکتری دانشگاه قم که از روحانیون فاضل تهران است جناب آقای دکتر علیاکبر تلافی پایاننامهی دکتریاش را موضوعش را این قرار دادهاست یک مطالعه تطبیقی بین توحید صدوق و توحید ابن خو زیمه میگوید صدوق یک نماد بارز مکتب اهلبیت ابن خزیمه که صدوق یک نماد بارز مکتب اهل بیت که توحید نوشتهاست ابن خزیمه هم نماد بارز از توحید خلفا اینها را بگذاریم کنار هم ببینیم چه خبر است مقایسه اینها شدهاست بحث پایاننامه آقای تلافی در دانشگاه قم که خیلی خواندنی و دیدنی است من بخشهایی از آن را دیدهام که عرض میکنم پس بخش اول بخش توحید است
در این بحث توحید وقتیکه آدم وارد میشود لا اله الا انت خب این لا اله الا الله معلوم است که شعار توحید است اصلاً توحید از همین لاالهالاالله شروع میشود اما نکتهای که هست اینجاست اگر میگوییم لاالهالاالله یعنی معبودهای دیگر را درواقع حقانیت اینکه اینها معبود باشند را نفی میکنیم نه اینکه واقعیت اینکه اینها معبود باشند این نفی شدنی نیست ولی اینکه حقانیت اینکه اینها معبود بهحق باشند نفی کنیم اگر آمدیم و عملاً مایک معبودهای دیگری را در این ردیف آوردیم پس همان لاالهالاالله را نقض کردیم نقض کردیم عملاً بههم زدیم لذا همین لا اله الا انت را امام سجاد در عبارات مختلف تفسیر میکند أنت الله لا إله إلا أنت الاحد المتوحد الفرد المتفرد. وأنت الله لا إله إلا أنت الکریم المتکرم، العظیم المتعظم الکبیر المتکبر. اینها جناس نیست اینها لفظ پردازی نیست کاش فرصتی باشد و البته اهلی باشد که نه فرصتی هست او و نه من اهل این معانی هستم که بیاییم یکییکی اینها را معنا کنیم دقت کردید حالا تا حدی که مرحوم سید علیخان مدنی آمدهاست با خودش یک کمک بزرگی کردهاست وأنت الله لا إله إلا أنت العلی المتعال الشدید المحال
وأنت الله لا إله إلا أنت الرحمن الرحیم العلیم الحکیم وأنت الله لا إله إلا أنت السمیع البصیر القدیم الخبیر.
وأنت الله لا إله إلا أنت الکریم الاکرم الدائم الادوم.
وأنت الله لا إله إلا أنت الاول قبل کل أحد، والآخر بعد کل عدد.
وأنت الله لا إله إلا أنت الدانی فی علوه والعالی فی دنوه.
و بقیه این عبارات این عبارات دقت بفرمایید وأنت الله لا إله إلا أنت الذی أنشأت الاشیاء من غیر سنخ خدایا اشیاء را شی یعنی ماسوی الله شی فقط جمادات نیست ماسوی الله خدایا تو همه اشیاء را انشاء کردی یعنی از صفر پدید آوردی من غیر سنخ نه اینکه سنخ قبلی داشته باشد ما هم در این رتبه کوچک خالقی خیلی خیلی کوچک بهصورت ذهنی میتوانیم بسازیم اما صورت ذهنی مان یک باغی مثلاً دو هکتاری دیدهایم در ذهن خودمان یک باغ صد هکتاری میسازیم یکی درخت پرتقال دیدهایم حالا در ذهن خودمان یک پرتغالی میسازیم با شکل خاص خودش سنخ دارد این خلقت محدود ما خلقت خدا نا محدود است من غیر سنخ وصورت ما صورت من غیر مثال سبقه ای ندارد آنچه مصور کردی و بقیه این موارد عرض میکنم که ما هم خالقیم اما در تمام خالقیت مان شریک داریم بدون آن نمیتوانیم خلقتی داشتهباشیم اما خلقت خدا آنست که در خلقت خودش شریک ندارد وزیر ندارد دقت فرمودید این عبارات درواقع توحید و نفی تشبیه را میآورد در کنار هم یعنی اینکه ما در مورد خداوند متعال برسیم به این جمله نیست، نیست یعنی نمیشود خداوند را موهوم دانست و عرض میکنم که نفی کرد و آن را انکار کرد نیست، نیست اما نمیدانیم چیست همان که اول دعای مشلول میگوییم که این میشود توحید اهلبیت هم میشناسیمش هم با او ارتباط داریم خیلی هم قوی و خوب و عالی از دل بهخوبی میشناسیمش اقرب الیکم من حبل الورید همین که کیفیت ندارد دقت فرمودید این تا اینجای قضیه اینرو امام سجاد خلاصه میکند أنت الذی قصرت الاوهام عن ذاتیتک، وعجزت الافهام عن کیفیتک ولم تدرک الابصار موضع أینیتک أنت الذی لا تحد فتکون محدودا اوهام وهمها از اینکه به ذات تو برسد نارسا است دستش نمیرسد به ذات تو محدود شدنی نیستی هر حدی که ما ترسیم بکنیم تو خارج از آن حدی ولم تمثل فتکون موجودا، ولم تلد فتکون مولودا عناوین یکییکی پشت سر هم اینها میآیند
خب بیاییم سراغ بخش دوم تسبیح
بخش دوم که تسبیح باشد درواقع تأکیدی است بر نفی تشبیه یعنی اصلا یکی از اصلهای مهم توحید اهلبیتی نفی تشبیه است که اگر این واقعیت و این مبنا را از توحید اهلبیتی بگیریم درواقع چیز خیلی بهدرد بخوری از توحید اهلبیتی بهجای نمانده است در این مقام تسبیح بحث وله است وله یعنی چه؟ در دعای مناجات شعبانیه هم دارد اِلهی وَ اَلْهِمْنی وَلَهاً بِذِکْرِکَ اِلی ذِکْرِکَ خدایا وله را به من عطا کن و له یعنی چه؟
منظورم دو سه کلمه به قول شاعر هم شهری ما حواشی سایه بر آفتاب
صحیفه سجادیه است مجبورم حاشیه بزنم دیگر ببخشید عذرخواهی میکنم امام سجاد انشاءالله من را میبخشد عرض میکنم ببینید یک وقت است ما در مورد یک مطلبی اطلاع نداریم نادان هستیم از روی جهالت میگویم آقا من نمیدانم این چیست وقتیکه نمیدانم چیست نتیجه این است که متحیر هستم خب الان یک ظرف شیشهای یک لیوان شیشهای در جلوی من است این چه نوع شیشهای است ساخت چطور کارخانهای است مواد اولیهاش چه بودهاست؟؟ لذا حالا بهعبارتدیگر میتوانم بگویم متحیر هستیم وقتی چیزی را بلد نیستیم این یک صورت است .
یک صورت دیگر این است که نخیر بنده یک گل سرخ میبینم زیباست زیبایی این گل سرخ را با تمام سلول به سلول وجودم میفهمم لذا از نگاه کردن به این گل سرخ سیر نمیشوم ولی نمیدانم زیباییاش کجاست به من بگویند این زیباست یعنی چه؟ چه چیز آن زیباست برگهایش خوب برگهایش را جدا کن بریز رویمیز میگویم نه میگوید عطرش خب عطر همین گل را بگیر و بو کن میگویم نه میگویند که لطافت برگها خب گل پارچهای درست کن با همین لطافت این را لمس کن میگویم نه پس چیست قضیه چیست؟ زیبایی گل سرخ کجاست؟ من اینجا از بیان سهراب سپهری استفاده میکنم میگوید:
راز ما کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ ما فقط میخواهیم که در افسون گل سرخ شناور باشیم.. این افسون گل سرخ و این وله ما نسبت بگل سرخ این وله عن علم هست نه عن جهل نسبتبه اینکه این لیوان با چه شیشهای ساختهشده است این عن جهل است اما نسبت به این که این گل سرخ زیباییاش کجاست و چرا و چگونه این علم است اما همین علم به من بگوید ساکت باش فقط به این گل بگو ای گل زیبا
خب حالا ببینید در باب زیبایی گل اگر کسی اهل شعر باشد اهل ایماها باشد بخواهد جمع بکند هزارها بیت بتواند جمع کند از شعرای شرقی و غربی و قدیم و جدید و این اتفاقنظر همه بشریت است که گفتیم حالا اگر کسی بیاید بگوید بعد از هزاران بیت آیا زیبایی گل سرخ تمام شد؟ میگوییم تمام نشد باز شاعر دیگر بیان دیگری میآورد این بیان یک بیان جدید است این یک مثل بود خداوند مِثل ندارداما مَثَل دارد وللله المثل الاعلی میتوانیم یک تمثیل به کار ببریم بگو این جا که زیبایی گل را ….. لذا میشود این رب صل علی محمد و آلمحمد از اینجا یک بابی باز میشود در باب ویژگیهای اهلبیت که من دیگر فرصت ندارم یکییکی بخواهم عرض بکنم زمان من دارد تمام میشود .
اگر بخواهیم آن بحث تطبیقی که اول عرض کردم را اینجا هم یک یادآوری بکنم عرض میکنم فضای اموی بعد از شهادت سیدالشهداء بود این امویها احساس قدرت میخواستند بکنند در این فضا که میخواهند احساس تاختوتاز بکنند سیدالساجدین میآید بیان میکند اگر قدرت به دست بنیامیه است به این معنا نیست که حقانیت هم به دست بنیامیه باشد خیلی نکته لطیف است قدرت به دست اینهاست نه حقانیت اولیالامر که خداوند فرمودهاست امر بهمعنای حکومت ظاهری نیست که اگر کسی حکومت ظاهری دستش باشد اولیالامر باشد این بحث خیلی خیلی مفصل است که خودش یک پایاننامه است همین یک تیکه میطلبد که امامت در دعای چهل و هفت صحیفه با فقط یک نگاه تطبیقی با حرفهایی که در آن زمان بودهاست میبینید که خیلی مطالب بدست میآورید.
یک پاسخ
سلام در کتاب تاریخ ادبیات ایران جلد دو اثر ادوارد براون در مورد کشف میکروب وبا توسط لویی پاستور اشاره شده که لویی پاستور اذعان کرده که این کشف رو از روی صحیفه امام سجاد یاد گرفته.به جز این نوبسنده در هیچ کجا چنین مطلبی آورده نشده.میشه لطف کنید اگر اسناد دیگری هست معرفی فرمایید با سپاس