ظلم و ستم و عدل و داد از عناوین بروندینی و فطری هستند. هر کس با توجه به عقل خود میتواند این عناوین را درک کند. عقل هر انسانی قبح ظلم و مذمت ظالم را به سادگی درک میکند. اما شبههپراکنی، به حدی که فضای سالم اندیشه را تحت تاثیر قرار دهد، میتواند به توجیه قبائح منجر شود.
نهادینه شدن شبهه به عنوان اندیشه دینی از بزرگترین و خطرناکترین آسیبهائی است که میتواند ریشه ادراکات عقلی را نابود کند.
مرجئه به عنوان نهادینهترین تفکر ضد عقلی، در دامن اهل سنت به وجود آمد. تفکری که به توجیه اعمال ظالمان میپردازد.
معرفی مرجئه
مرجئه از ارجاء، به معنی تاخیر افتاده میآید.[1] بعضی گفتهاند: ارجاء به معنی تاخیر به این معنی است که امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) را از رتبه اول به رتبه چهارم خلفاء موخر نمودهاند.[2] مرجئه به این معنی هم بر تمام اهل سنت بکار میرود [3]و هم بر خصوص این فرقه اطلاق میشود.[4]
مرجئه یکی از مذاهب کلامی اهل سنت است. این عقیده و تفکر در حکومت اموی بوده است ولی به عنوان مکتب کلامی در اواخر قرن اول بروز مییابد. این اصطلاح از عقیده ایشان برداشت شده، بدین معنا که عمل، موخر از نیت و ایمان است[5] و موجب ضرر به ایمان نمیشود و در نتیجه رجاء، به امید داشتن نیز در این فرقه معنی میدهد[6] و میگویند کسیکه گناه کبیره مرتکب شده باشد، مخلد در آتش نیست بلکه کار او به خدا واگذار میشود. [7]
پیدایش تفکر مرجئه
هر اندیشه و تفکری از مجموعه سوالات اساسی خاصی تشکیل میشود. مهمترین سوالی که در اندیشه ارجاء حضور داشت، این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه؟ به دنبال این سؤال، حدود ایمان را مشخص میکردند و مؤمن را تعریف میکردند. [8]
طرفداران مرجئه
انگیزه حامیان و طرفداران هر مکتب و عقیده برای حمایت و یا پیوستن متفاوت است ولی شناسائی این افراد ما را به چهره واقعی این تفکرات آشنا میکند. به ذکر تعدادی از حامیان اندیشه مرجئه بسنده میکنیم:[9]
۱. ابوحنیفه
۲. ابویوسف
۳. بشر المریسی
۴. طلق بن حبیب
۵. عمرو بن مرة
۶. محارب بن زیاد
۷. مقاتل بن سلیمان
۸. قدید بن جعفر
۹. عمرو بن ذر
۱۰. حماد بن ابی سلیمان
۱۱. غیلان بن مروان
۱۲. عموم حکام و عمال ظالم اموی
باید گفت اعتقادات مرجئی در بسیاری از فرق بوده و به همین دلیل در فرقی چون خوارج و معتزله نیز این تفکر دنبال میشده است. [10]
اعتقادات مرجئه
اعتقادات مرجئه از دو بعد مسئله ایمان و حکومت و خلافت مورد بررسی قرار می گیرد.
مساله ایمان
آنان معتقد بودند ایمان، گفتار زبانی (اقرار زبانی) است و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسیکه عملی نداشته باشد اما ایمان داشته باشد رستگار خواهد بود.[11]
این همان اعتقادیست که رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صاحبانش را لعن نمود.[12]
از جمله اعتقاد آنان این بود که اگر کسی ایمان داشته باشد (اقرار زبانی) و گناهان کبیره مانند کشتن بستگان خود، زنا، دزدی، قتل نفس محترمه، آتش زدن قرآن و کعبه انجام دهد ضرری به ایمان او نمیرسد و ایمانش مانند ایمان جبرئیل و میکائیل است.[13]
مرجئه قومی هستند که به ایمان اکتفاء نموده و اعمال را در ایمان مدخلیت نمیدهند. مراتب ایمان را متفاوت نمیدانند و با وجود ایمان معصیت را مضر نمیدانند. همانطور که با وجود کفر اطاعت فائدهای ندارد. [14]
استدلال مردود
مرجئه کار مرتکبین گناهان کبیره را به خدا واگذار مینمودند و آنان را در آتش مخلد نمیدانستند. برای این سخن، آیه ۱۰۷ سوره توبه را دلیل بر ادعای خود میآوردند:
«و آخرون مرجون لامر الله، اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم؛[15]
؛ برخی دیگر از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خدا بستگی دارد کها به عدل آنان را عذاب کند، و یا به لطف و کرم از گناهشان چشم بپوشد و خدا دانا و حکیم است.»
در رد این استدلال به ادله دیگری باید توجه شود که مرجئه از آنها غافل بودهاند. مانند شان نزول آیه و نیز ادله توبه. زیرا توبه تمام گناهان کبیره بهک صورت نمیباشد. از تفاسیر به دست میآید که آیه مربوط به مشرکانی است که گناه کبیرهای انجام دادهاند که قابل جبران نبوده مانند کشتن حمزه سیدالشهدا و جعفر طیار اما بعد از این گناه کبیره، مسلمان شدهاند ولی ایمان ندارند. این عده نمیدانند بخشیده شدهاند یا نه؟ [16]
در نتیجه این آیه ربطی به عقیده مرجئه ندارد و نمیتواند مدرکی برای این عقیده باشد.
حکومت و خلافت
این فرقه به همراه برخی فرق منحرف قائلند که ابوبکر و عمر (غاصبین خلافت) و ظالمین به ولایت، علاوه بر اینکه ظالم و گنهکار نبودند، عملکردشان نیز صحیح بوده و اهل بهشت هستند و این فرقه به خلافت این غاصبین و ظالمین اعتقاد دارند.[17]
همانطور که حکومتهای جائر اموی را تایید میکردند.
رد نظر مرجئه توسط امام صادق
فردی به ایشان عرض نمود که مرجئه در استدلال نظر خود به ما میگویند: همانگونه که هر کس نزد ما کافر است نزد خدا نیز کافر است، کسی که نزد ما مؤمن است نزد خداوند نیز مؤمن خواهد بود.
امام علیهالسّلام فرمود: «سبحان الله» چگونه این دو یکسان است با آنکه کفر، اقرار عبد است علیه خود و با وجود اقرار، بینه و شاهد لازم نیست ولی ایمان، یک ادعاست و اثبات آن نیاز به شاهد دارد و آن عبارت است از عقیده و عمل. پس هرگاه این دو هماهنگ باشد مدعای او ثابت خواهد بود و احکام ظاهری بر آن مترتب میگردد. البته چه بسا افرادی که اظهار ایمان میکنند ولی نزد خداوند مؤمن نخواهند بود. [18]
منبع: ویکی فقه
کلمات کلیدی: مرجئه، جریانات کلامی، بنی امیه، فرقه های کلامی، قرن نخست هجری، حسن بن محمد بن حنفیه، فرقه های زمان امام سجاد.
[1] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۶۱.
[2] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۳، ص۱۸.
[3] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳۹، ص۵۷.
[4] همان، ص 74.
[5] بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۱۹۰.
[6] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۶۵، ص۲۹۷
[7] شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴، ۲مجلد، ج۱، ص۱۶۲.
[8] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۶۵، ص۲۹۷.
[9] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳۲، ص۳۲۰.
[10] بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۱۹۰.
[11] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۷، ص۷۰.
[12] بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر بن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۱۹۰.
[13] ازدی نیشابوری، فضل بن شاذان، الایضاح، ۱جلد، ص۴۵-
[14] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت – ل بنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۷، ص۷۰.
[15] توبه/سوره۹، آیه۱۰۷
[16] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ هجری شمسی، ۸ جلدی، ج۲، ص۴۰۷
[17] مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ هجری قمری، یک جلدی، ص۴۱.
[18] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ هجری شمسی، ۸ جلدی، ج۲، ص۳۹-۴۰.