از آنجا که انسان موجودی است مدنی بالطبع، خواه ناخواه در محیط اجتماع مجبور به برقراری ارتباطات متعددی با سایر افراد جامعه میباشد. در بررسی زندگانی و تاریخ حضرت زینالعابدین امام سجاد علیهالسلام نیز به برخی از این ارتباطات و برخوردها برخورد میکنیم که نظر به کرامتها و فضائل بیپایان حضرت سجاد علیهالسلام ، مشحون به فضیلت و اخلاق و بزرگواری است.
امامت و رهبری که به معنای سکانداری مدیریت جامعه در عالیترین سطوح میباشد و مستلزم حکومت و تدبیر همه شئون مردم است، قطعا با برقراری ارتباط با افراد مختلف جامعه فعلیت مییابد. در عصر حضرت سجاد علیهالسلام ، حق حکومت و رهبری که در انحصار آن بزرگوار بود به خاطر ظلم و تعدی نظام سیاسی اموی از حضرت سلب شده بود ولی آن امام همام بهاندازه امکانات خود و با مراعات شرایط زمان و مکان، با افراد مختلفی از جامعه ارتباط برقرار نموده و بر اساس وظیفه امامت خویش، آنها را در راستای اهداف اسلامی، هدایت و ارشاد مینمودند.
خداوند متعال به پیامبرش در قرآن مجید میفرماید: «و انک لعلی خلق عظیم؛ [1]
هر آینه تو دارای اخلاق والا و بزرگی هستی.»
این خلق عظیم رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در فرزندان او که جانشینان بر حقش میباشند، نیز بروز یافته و هر کدام نمودار صدها فضیلت و کرامت خاص و استثنایی بودهاند.
ارتباط با خانواده
برای بررسی کیفیت ارتباط حضرت سجاد علیهالسلام با افراد خانواده، باید ارتباط آن حضرت را با مادر، همسران و کنیزان خود بررسی نمود، در زمینه ارتباط حضرت با مادر خویش که البته دایهای بودند که ایشان را شیر داده بود، برخورد بسیار عجیبی در حرمتگذاری حضرت به آن بانو، نقل شده است که حاکی از جلالت و عظمت وجودی حضرت میباشد. حضرت سر یک سفره با مادر خود مینشستند و وقتی که از علت آن سؤال شد، فرمودند، میترسم دستم به غذایی دراز شود که قبلا مادرم اراده کرده از آن تناول نماید و به همین مقدار باعث رنجش خاطر او فراهم گردد. و بعدا وقتی فهمیدند مادرشان میل دارند با ایشان غذا بخورند، روی غذا طبقی میگذاشتند و از زیر آن غذا میخوردند، تا به این محذور مواجه نشوند. [2]
از این روایت لزوم مراعات شدید حرمت و احترام مادر در همه ابعاد استفاده میشود.
آری این برخورد تبلور و ترجمان این آیه قرآن است که: «وصینا الانسان بوالدیه حسنا؛[3]
انسان را به احسان مطلق به پدر و مادرش وصیت نمودیم.»
در زمینه سایر ارتباطات حضرت سجاد علیهالسلام با خانواده به معنای عام آن که شامل ارتباط و برخورد با پدر، برادر، عمه، عمو و سایر اقوام میباشد، گزارشهای محدودی از تاریخ ثبت شده است که به بعضی از آنها در بررسی مقطع همراهی امام چهارم با امام حسین از مدینه به کربلا تا هنگام شهادت و مقطع پس از شهادت حضرت امام حسین علیهالسلام تا هنگام ورود به مدینه اشاره گردید.
احترام شدید نسبت به پدر و مراعات ادب کامل در هنگام صحبت با ایشان، تصمیم به دفاع از پدر در آخرین لحظات روز عاشورا، وقتی که پدر را تنهای تنها یافتند و احترام و مراعات عمه خود حضرت زینب سلاماللهعلیها نمونههایی از این ارتباط و برخورد است.
چه اینکه حضرت با سایر افراد فامیل خود همیشه با کرامت و بزرگواری برخورد میکردند و اگر احیانا آنها نامهربانی یا سوء ادبی داشتند حضرت با عفو و گذشت و لطف و محبت با آنها برخورد میکردند. نمونههایی از این قبیل برخوردها در برخورد حضرت با عموی خود محمد بن حنفیه، با عموی دیگر خود عمر اطرف، با پسر عموی خود حسن بن حسن و با سایر اقوام در تاریخ ثبت شده و در خلال بحثهای مربوط به بررسی بعد فردی و بعد اجتماعی آن وجود اقدس، مورد اشاره قرار گرفت.
در زمینه ارتباط حضرت با کنیزان خود داستانی از برخورد عجیب حضرت سجاد علیهالسلام با یکی از کنیزان خود که مامور ریختن آب به روی دست حضرت در موقع وضو بود، نقل شد که چگونه بعد از اینکه ظرف آب از دست او به روی صورت حضرت افتاد و باعث مجروح شدن آن حضرت گردید، حضرت او را در راه خدا آزاد کردند.[4]
این نمونه میرساند که اساس ارتباطات اجتماعی حضرت بر فضائل و کراماتی مانند عفو و گذشت پایهریزی شده بود. در همین ارتباط نقل شده که کنیز دیگر حضرت، ظرف غذایی را به زمین زده و شکست و به خاطر این کار رنگش پریده و زرد گردید، حضرت علیهالسلام بلافاصله به او فرمودند: برو که تو در راه خدا و برای خدا آزاد هستی. [5]
بر اساس آنچه ذکر گردید حضرت زینالعابدین علیهالسلام در محیط خانواده در ارتباط و برخورد با همسران و کنیزان بر اساس محبت، عفو و گذشت، عدالت و برخورد مثبت با خواهشهای مشروع اهل خانواده عمل میکردهاند.
برخورد با بردگان
به علت حاکم بودن نظام بردهداری در صدر اسلام به عنوان یکی از واقعیتهای اجتماعی، اسلام و به تبع آن اولیاء الهی برخورد کریمانهای با این موضوع داشتهاند که باید در جای خود به شکل مبسوط مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد.
حضرت زینالعابدین علیهالسلام در این زمینه نیز آنچنان کرامت و فضیلت را به تصویر کشیدهاند که حقیقتا از نقاط برجسته زندگی این امام عزیز میباشد.
اولا برخورد و ارتباط حضرت با بردگان و زیردستان خود به گونهای بوده است که آنها از حضرت احساس امنیت میکردهاند. و این نکتهای بسیار مهم در تنظیم چگونگی ارتباط با زیردستان در محیطهای مختلف است و علیالعموم چنین نیست که خادمان و زیردستان و کارگران از مسئولین ارشد و موالیان خود احساس امنیت داشته باشند. ولی حضرت سجاد علیهالسلام به گونهای رفتار نموده بودند که مملوکین و بردگان ایشان از ایشان کاملا احساس امنیت داشتهاند.
در سه کتاب مهم روایی این روایت نقل شده است که: حضرت علی بن حسین علیهالسلام دو مرتبه یکی از بردگان خود را صدا زدند و او جواب نداد، وقتی در مرتبه سوم صدا زدند، به ایشان پاسخ داد. به او فرمودند: ای پسرم!! آیا صدایم را نشنیدی؟ گفت: بلی!! حضرت فرمودند: پس چرا جوابم ندادی؟!! گفت: از شما احساس امنیت کردم. حضرت فرمودند: الحمد لله الذی جعل مملوکی یامننی؛ حمد خدایی را که مملوکهای من را چنین قرار داد که از من احساس امنیت کنند. [6]
در این روایت برخورد مهربانانه حضرت با یک برده که به او پسرم خطاب میکنند و پرسش کریمانه که چرا جواب ندادی و پاسخ او از روی صداقت و سپس نگرش توحیدی حضرت و سپاسگزاری از خداوند در اعطاء اینگونه ارتباط با مملوکین، بیان شده که همه این قسمتها قابل توجه و دقت میباشد.
ثانیا بنای حضرت در زمینه ارتباط با زیر دستان و بردگان بر عفو و گذشت بوده است. در این رابطه داستان بسیار عجیبی در عفو خادمی که از سر سهو و خطا، سیخهای داغ کباب را بر سر فرزند حضرت انداخته و باعث کشته شدن او شد و بلافاصله حضرت او را در راه خدا آزاد کردند و او را با کلمات خود که تو متعمد نبودی از نظر روحی آرام ساختند،[7] قابل توجه است.
از این داستان که نظایر دیگری نیز دارد بخوبی استفاده میشود حضرت در زمینه خطاهای غیر عمدی خادمین و زیر دستان خود، برخوردی کریمانه و از سر عفو و گذشت داشتهاند.
گذشت از خطاهای عمدی
عفو و اغماض در برابر تقصیر و خطای دیگران از بزرگی همت و علو طبع حکایت میکند و آن سجیه بزرگان و اخلاق کریمان است.
اولیاء و پیشوایان دین بالاتفاق مردم را به عفو و اغماض توصیه نموده و خداوند تعالی نیز در قرآن کریم بندگان را به عفو و گذشت نسبت به خطاکاران ترغیب فرموده است چنان که فرماید: «و لیعفوا و لیصفحو الا تحبون ان یغفر الله لکم؛ [8]
باید که بندگان همدیگر را ببخشند و از هم درگذرند آیا دوست ندارید که خداوند هم شما را بیامرزد؟»
حضرت سجاد علیهالسلام نیز بنا به فضائل نفسانی و سجایای اخلاقی که دارا بود نه تنها خطای متجاسرین را عفو میفرمود بلکه در مواردی به مقتضای حال آنان دربارهشان اکرام و احسانی هم به عمل میآورد.
حضرت گرچه قصد تنبیه دارند ولی با یک برخورد کریمانه دیگر از فرد خاطی تقاضای جدی تقاص کرده و بالاخره او را در راه خدا آزاد میکنند و پر واضح است این برخوردها چه آثار تربیتی عمیق و شگرفی در روحیه آن بردهها بر جای گذاشته است.
عبدالله بن عطار نقل میکند که: یکی از غلامهای حضرت علی بن حسین علیهالسلام مرتکب گناهی شد که به خاطر آن مستحق عقوبت بود. حضرت شلاق را برای تنبیه او به دست گرفتند و این آیه را برای او خواندند که: «قل للذین آمنوا یغفرو اللذین لا یرجون ایام الله…؛ [9]
به کسانی که ایمان آوردهاند بگو تا از کسانی که به روزهای خدا امید ندارند، در گذرند تا خداوند هر قومی را به سبب آنچه مرتکب شدهاند به مجازات رساند. آن غلام در این حال گفت: من این چنین نیستم، من امید رحمت الهی را دارم و از عذاب او میترسم.» حضرت سجاد علیهالسلام با شنیدن این کلام تازیانه را انداخت و به او فرمود: تو آزاد هستی. [10]
یکی از بردگان و موالیان حضرت مسئول مزرعهای بود که برای آن حضرت بود، روزی حضرت برای سرکشی از آن مزرعه آمدند و دیدند که فساد انبوهی و تباهی زیادی به آن رسیده و از اینرو، با دیدن این وضعیت به فکر عمیق فرورفته و اندوهگین شدند (روشن است با کمکاری و تسامح یک غلام که مسئول رسیدگی بوده، نعمتهای الهی ضایع شده است و چنین فردی مستحق تنبیه است). حضرت با شلاقی که در دست داشتند تنها به او یک تازیانه زدند. سپس از این کار پشیمان شده و همینکه به خانه رسیدند فردی را در طلب آن غلام فرستادند. وقتی نزد حضرت آمد مشاهده کرد که حضرت لباس خود را بیرون آورده و تازیانهای به دست دارند. او گمان کرد که ایشان میخواهند او را مجددا تنبیه کنند و لذا ترسش شدید گردید. در این حال حضرت علی بن حسین علیهالسلام تازیانه را گرفتند و دستشان را به سوی او دراز کرده و فرمودند: ای آقا آنچه در رابطه با تو از من سر زد، مانند آن از من قبلا هرگز انجام نشده بود و آن یک اشتباه و لغزشی بود، حال این تازیانه برای تو و باید از من قصاص نمایی!!!
غلام با مشاهده این آقایی و بزرگواری گفت: ای مولای من قسم به خداوند گمان نداشتم مگر اینکه شما قصد عقوبت مجدد مرا دارید و من حقیقتا مستحق عقوبت هستم. حال چگونه من از شما قصاص کنم؟!!
حضرت فرمود: پناه بر خدا، تو در حلیت و وسعت هستی. و این مطلب و خواهش را مکرر برای او تکرار نمودند و در هر دفعه آن غلام گفتار حضرت را بزرگ شمرده و آن را تجلیل میکرد و چونکه حضرت دیدند او قصاص نمیکند به او فرمودند: حال که تو از این کار امتناع داری پس این مزرعه صدقهای است برای تو و بعد آن را به او عطا کردند.[11]
باید توجه داشت اینکه حضرت به خود خطا، لغزش و اشتباه نسبت میدهند حاکی از کمال بزرگواری و کرام نفسانی ایشان بوده و ابدا با مقام عصمت حضرت که به معنای مصونیت کامل از گناه است، منافات ندارد.
با جمعبندی آنچه ذکر گردید روشن میشود حضرت علی بن حسین علیهالسلام در ارتباط با زیردستان و خادمین و غلامهای خود اولا به گونهای رفتار میکردند که آنان کاملا احساس امنیت داشتهاند. ثانیا در لغزشهای غیر عمدی، آنها را عفو نموده و ثالثا در خطاهای عمدی گرچه بندرت آنها را تنبیه مختصری میکردند ولی بلافاصله با برخوردی کریمانه از آنها تقاضای قصاص کرده و سپس با امتناع آنها، آنها را در راه خدا آزاد کرده و به آنها کمک نیز میکردهاند.
گذشته از این امور یکی از سیرههای مستمر حضرت سجاد علیهالسلام در رابطه با بردگان آزاد کردن آنها در راه خدا در مناسبتهای مختلف و طول سال بوده است که باید به عنوان آزاد نمودن بردگان توسط حضرت سجاد علیهالسلام مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
همنشینی با بردگان
در عصری که نظام اموی و کارگزاران آن با زندهکردن اصول تفکر جاهلی در جامعه، سعی داشتند عملا فرهنگ اسلامی را بهطور کلی از صحنه جامعه حذف کنند، حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام با مجاهدات علمی و عملی خود نقشههای خائنانه آنها را خنثی مینمودند.
یکی از ابعاد این مجاهده، برخورد کریمانه با بردگان در جامعه است که حضرت از نظر بیان منطق اسلام در ارتباط با این قشر میفرمودند: هیچکس بر دیگری فخر نورزد که همه شما بردگان و عبید هستید و مولی واحد است.[12]
اما از نظر رفتار عملی، گذشته از برخورد کریمانه با بردگان، عفوها، بزرگواریها، آزاد کردن آنها به هر مناسبت و… حضرت در جامعه برای شکستن جو طبقاتی حاکم از طرف نظام اموی تلاش مینمود با بردگان نشست و برخاست نماید. در این رابطه موارد زیر قابل توجه میباشد:
۱- حضرت با یکی از موالی متعلق به آل عمر بن خطاب مینشست. مردی از قریش نافع بن جبیر به ایشان گفت: شما سید مردم و افضل آنها هستی آن وقت میروی به سوی این عبد و با او مینشینی!!
حضرت فرمود: من نزد کسی میروم که از مجالست او منتفع شوم. (در نقل دیگر فرمود: مرد جایی باید نشست و برخاست داشته باشد که نفع ببرد.)[13]
۲- نمونهای دیگر از رفتار حضرت با بردگان و کنیزان مساله ازدواج حضرت با یکی از کنیزان خود میباشد که ابتدا او را آزاد مینماید و سپس با او ازدواج میکند و چون خبر به گوش عبدالملک مروان میرسد حضرت را تنقید میکند. اما حضرت بهصورت قاطع به او پاسخ میدهند و سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را برای او مینویسند.
برخورد با بیماران
در زندگانی حضرت زینالعابدین علیهالسلام تنها یک مورد از برخورد کریمانه آن بزرگوار با بیماران گزارش شده است و آن مربوط به دعوت تعدادی از جذامیان از حضرت است که در حال عبور با مرکب سواری از کنار آنها بودند، آنها از حضرت خواستند که با آنها غذا بخورند ولی چون ایشان روزه بودند نپذیرفتند. ولی بعد که به منزل رسیدند دستور دادند بدقت غذای بسیار مطلوبی طبخ کنند و بعد تمام آن مریضها را دعوت کرده و خود با آنها غذا خوردند و بعد هم مقداری پول و غذا به آنها اعطاء نمودند.[14]
از این برخورد به دست میآید چگونه حضرت از تعدادی از افراد جامعه اسلامی که به مرض دردآور و ناراحتکننده جذام مبتلا شده بودند دلجویی نموده و در حالی که همه از آنها گریزان هستند، آنها را به منزل دعوت کردند و با آنها هم غذا شدند و در موقع رفتن نیز به آنها هدیه دادند.
اصولا افرادی که مریض میشوند بیش از هر چیز به برخوردهای عاطفی نیاز دارند که نمونه بارز آن را در این برخورد حضرت سجاد علیهالسلام مشاهده میکنیم.
برخورد با واعظ نمایان
منابع از نحوه برخورد حضرت سجاد علیهالسلام با یکی دیگر از واعظنمایان معاصر خود گزارش داده که مربوط به شخصی است به نام حسن بصری؛ حسن بصری چنانکه کشی فرموده است یکی از افرادی است که به عنوان زهاد هشتگانه معروف شدهاند. ولی او با هر گروهی که برخورد میکرد بر اساس هوا و خواهش آنان با آنها مواجه میشد و برای ریاست، بسیار ظاهر سازی میکرد و رئیس قدریه به شمار میآمد. با توجه به آنچه از کتب تراجم به دست میآید حسن بصری یک عالم سنیمذهب بوده و نزد سنیان از شخصیت موجهی برخوردار بوده است ولی چنانکه روشن است واعظی غیر متعظ و زاهدی ریاکار بیش نبوده که برای ریاست خود بسیار اهل فریب و ظاهرسازی بوده است.
روزی حضرت زینالعابدین علیهالسلام به حسن بصری گذر نمودند که او در منی ایستاده بود و مردم را موعظه میکرد. حضرت روبروی او ایستاد و فرمود: دست نگه دار!! من از تو سؤال میکنم راجع به حالی که تو هم اینک در آن مقیم هستی، آیا برای خودت و در آنچه بین تو و بین خداوند است میپسندی که در همین حال بمیری؟ مرگی که ممکن است فردا به سراغ تو آید؟!! او گفت: نه. حضرت فرمودند: آیا با خود حدیث نمیکنی راجع به انتقال و تحول از حالی که برای خود نمیپسندی به حالی که آن را بپسندی؟!! او برای مدتی به زمین خیره شد و سپس گفت: من این مواعظ را بدون حقیقت میگویم. حضرت فرمود: آیا بعد از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پیامبری را آرزو میکنی که با او دارای سابقهای باشی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: آیا منزلی غیر از منزلی که به آنجا بر خواهی گشت آرزو داری تا در آن به کار مشغول شوی؟!! گفت: نه. حضرت فرمود: آیا تا به حال هیچکس را دیدی که دارای عقل وافری باشد و برای خودش از خودش چنین وضعی و حالی را بپسندد؟ تو بر حالی هستی که آن را نمیپسندی برای خودت این خیال را نداری که نفست را به حالی که حقیقتا آن را میپسندی منتقل نمایی!! و پیامبری هم بعد از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم امید نداری و به منزلی غیر از منزلی که تو در آن هستی و به آن رجوع میکنی نمیشناسی و امید نداری که در آن به کار مشغول شوی و با همه این احوال باز تو مردم را موعظه میکنی؟!! چونکه حضرت علیهالسلام پشت کرده و رفتند، حسن بصری گفت: این چه کسی است؟ به او گفتند: علی بن حسین است. او گفت: اهل بیت علم!!! و بعد از آن دیگر دیده نشد که حسن بصری برای مردم موعظه کند.[15]
شبیه همین موضوع و برخورد نیز برای حضرت سجاد علیهالسلام نقل شده که روزی حسن بصری را کنار حجرالاسود دیدند که قصه میگفت. حضرت فرمودند: ای آقا که اینجا هستی آیا برای خودت مرگ را میپسندی؟ گفت: نه، فرمودند: آیا عمل تو برای حساب صلاحیت دارد؟ گفت: نه، فرمودند: آیا در آنجا منزل دیگری برای عمل و کار وجود دارد؟ گفت: خیر، حضرت فرمود: آیا برای خود در روی زمین پناهگاهی جز این خانه سراغ داری؟ گفت: خیر، حضرت فرمود: پس چرا مردم را از طواف بازمیداری و مشغول میسازی؟ و سپس رفتند.
آنگاه حسن گفت: هرگز در گوشهای من به مانند این کلمات از هیچکس وارد نشده است، آیا این مرد را میشناسید؟ گفتند: این زینالعابدین است او گفت: ذریهای که بعضی از بعض دیگرند.[16]
منبع: ویکی فقه
[1] قلم/سوره۶۸، آیه۴.
[2] صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۵۱۸.
[3] عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸
[4] صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۲۶۸
[5] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۹۶.
[6] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۴۷
[7] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۳
[8] نور/سوره۲۴، آیه۲۲.
[9] جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۴.
[10] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۱۲.
[11] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۹۷.
[12] بلاغة حسین (علیهالسلام)، ص۲۱۷.
[13] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۸۸.
[14] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۲۳.
[15] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۱۵.
[16] ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۹۷.