رسالةالحقوق، حدیثی است از امام سجاد علیه السلام که در آن حقوقی که برعهده انسان است، همچون حق خدا، حق پیشوایان، حق خویشاوندان و حق اعضای بدن بیان شده است.[1]
طبق نقل صدوق در خصال، امام سجاد(ع) این حدیث را بهصورت نامه برای یکی از اصحابش نوشته است. در این نقلِ صدوق، در آغاز حدیث آمده است: «این نامهٔ علی بن حسین است به یکی از اصحابش[2]».
اعتبار احادیث و منابع رسالة الحقوق
حدیثپژوهان با توجه به سلسله سند رسالة الحقوق و اینکه در کتابهای معتبر حدیثی آمده است، اعتبار بسیاری برای آن قائلاند. حدیث را ابوحمزه ثمالی از امام سجاد(ع) نقل کرده است که رجالیان شیعه او را از «شیعیان برگزیده»، «ثقه» و «معتمد» توصیف کردهاند[3]
قدیمیترین منابع حدیثی هم که روایت در آنها بهطور کامل نقل شده، عبارتاند از: تُحَفالعقول، تألیف ابنشُعبه حَرّانی [4](درگذشت ۳۸۱ق)، خصال،[5] من لا یَحضُرُهُ الفقیه [6] و اَمالی،[7] هر سه نوشته شیخ صدوق، (درگذشت۳۸۲ق).
تفاوت منابع رسالة الحقوق
در منابع حدیثی متن رساله حقوق با اختلافهایی نقل شده است. از جمله در دو کتاب تُحَفالعقول و خصال، حدیث بهصورت مفصلتر آمده است و مقدمهای دارد که چکیدهای از مباحث حدیث را بیان میکند [8]این مقدمه در کتاب من لا یَحضُرُهُ الفقیه و اَمالی وجود ندارد[9] همچنین در کتاب امالی، حدیث با حق انسان بر خودش آغاز میشود؛ [10]برخلاف سه کتاب دیگر که با حقالله آغاز میشوند.[11]
محتوای رسالة الحقوق
پنجاه حقِّ موجود در حدیث رسالةالحقوق را در هفت دسته به شرح زیر تقسیم کردهاند:
- حق خداوند
- حقوق اعضای بدن: زبان، گوش، چشم، دست، پا، شکم، عورت.
- حقوق افعال:نماز، حج، روزه، صدقه، قربانی.
- حقوق پیشوایان: حاکم، معلم، ارباب (حق ارباب بر برده).
- حقوق رعیت: مردم (حق مردم بر حاکمان)، شاگرد، همسر، بَرده (حق برده بر ارباب).
- حقوق خویشاوندان نَسَبی: مادر، پدر، فرزند، برادر.
- حقوق دیگران: کسی که تو را از بردگی آزاد کرده است، بردهای که تو آزاد کردهای، نیکیکننده،مؤذن، امام جماعت، همنشین، همسایه، دوست، شریک، مال، بدهکار، معاشر، مدعی، مدعاعلیه، مشورتکننده با تو، مشورتگیرنده از تو، نصیحتخواه، نصیحتگو، بزرگتر، کوچکتر، کسی که از تو درخواستی دارد، کسی که از او درخواستی داری، بدکنندهٔ به تو شادکنندهٔ تو، همدینان، اهلذِمّه.[12]
منبع: ویکی شیعه
[1] نگاه کنید به ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ۱۳۶۳ش/۱۴۰۴ق، ص۵۵تا۲۷۲؛ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۶۴تا۵۷۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۸تا۶۲۵؛ صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۳۶۸تا۳۷۵.
[2] صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۶۴.
[3] نجاشی، رجالالنجاشی، ۱۳۶۵ق، ص۱۱۵.
[4] ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ۱۳۶۳ش/۱۴۰۴ق، ص۲۵۵تا۲۷۲.
[5] صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۶۴تا۵۷۰.
[6] صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۸تا۶۲۵.
[7] صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۳۶۸تا۳۷۵
[8] نگاه کنید به ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ۱۳۶۳ش/۱۴۰۴ق، ص۲۵۵و۲۵۶؛ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۶۴و۵۶۵.
[9] نگاه کنید به صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۸؛ صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۳۶۸.
[10] نگاه کنید به صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۳۶۸.
[11] نگاه کنید به ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ۱۳۶۳ش/۱۴۰۴ق، ص۲۵۵؛ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۵۶۴؛ من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۸.
[12] حسینی جلالی، جهاد امام سجاد، ۱۳۸۲ش، ص۳۰۵تا۳۰۷.